عشق رازیست که خورشید به بارانش گفت از حسین منزوی عشق رازیست که خورشید به بارانش گفت نیز رمزی که شقایق به گلستانش گفت روزی این راز، خود از پرده برون شد که هزار در چمن با گل صدرنگ به دستانش گفت فاش شد نکتهٔ پوشیده همانروز که گل با خوشآمد به سحرخوانی مرغانش گفت ای که ایمان به کسی …
توضیحات بیشتر »بایگانی برچسب: حسین منزوی
مگر این باد خوش از راه عشق آباد می آید از حسین منزوی
مگر این باد خوش از راه عشق آباد می آید از حسین منزوی مگر این باد خوش از راه عشقآباد میآید؟ که بوی عشقهای کهنه از این باد میآید «کجا و کی» در این اقلیم، بیمعنیست، این عشق است و عشق از «بیزمان»، از «ناکجاآباد» میآید به هفتآراییِ مشاطگان او را نیازی نیست که شهرآشوب من با حسن مادرزاد میآید …
توضیحات بیشتر »