غلبــه بــر شکسـت و راهکارهای پیشنهادی برای غلبه بر آن
شاید شعاری به نظر برسد، ولی شکست بخش مهم و تلخی از واقعیت زندگی مان را شامل میشود.
بخشی از زندگیمان که شاید هنوز خیلی هایمان به آن آگاه نشده ایم.
بعضی وقت ها برای حرکت نکردن بهانه می آوریم و شکست هایی که خورده ایم را ، هرچند بسیار کوچک، در ذهنمان بالا پایین میکنیم.
تمام شکست هایی که در زندگی با آن مواجه میشویم فرصتی است برای یادگیری، یادگیری های عمیق برای شناخت خودمان، موقعیت هایی که با آن رو به رو میشویم و تجربه ای که ما را رشد میدهد و بزرگ تر میکند.
اگر در زندگیمان شکست نخورده باشیم احتمالا هیچ جایی برای رشد کردنمان وجود نخواد داشت.
به قول آلفرد آدلر: بزرگترین خیانت در حق بچه ها این است که هرچه بخواهند در اختیارشان قرار بگیرد، بچهها باید گاهی طعم شکست را بچشند ، چون اگر چنین نباشد ، اولین شکستش در جامعه مساوی سقوط وی خواهد بود.
راههای زیادی بــرای غلبــه بــر شـکست و رسیدن بــه اهدافمان وجود دارد.
شکست «درد» دارد. دستکم تجربــهی آزاردهنـدهای اســت؛ چیزی که بسیاری از ما تمـام تلاشمان را میکنـیم تا با آن روبــهرو نشـویم. گاهی تأثیرات یک شکست میتواند تا مدتهای طولانی باقی بماند و در ذهن ما، رد پایـش را بــه جا بگذارد و یک مانع ذهـنی ایـجاد کـنـد که باعـث شود در سالهای بعدی زندگـی، بــه سخـتی بتوانیـم بــر آن غلبــه کنیم. اما باید راههـایی را نیز بــرای غلبــه بــر شکست یاد بگیریم.
یک ضربالمـثل ژاپنی میگویـد: «اگر هفت بار زمین خوردی، بــرای هشـتمین بار بــرخیز.»
اما شکسـت هم لازم اســت!
بــرای غلبــه بــر شکـست باید اهمیت شکـست را درک کنیم.
وقتی شکسـت میخوریم، معمولا بــه فکر فرو میرویم، بــه دنبـال معنـای جدیدی بــرای زندگیمان میگـردیم و جـوابها و راهحلهای ممـکن و بالقوه را بــرای رسـیدن بــه اهدافمان بــررسـی و کشـف میکنـیم. در حقیـقت، شکسـت بخشی ضروری از مـسـیر رسـیدن بــه اهدافمان اســت. شکست، بــه عنوان نوری هدایتکنـنده در زندگی عمل میکـنـد و ماننـد آب و خاک که فرسـایندـههای مهربان طبیـعت هستند، آبدیدهمان میکـنـد و نقش مهمی در بــهبود تکتک فعل و انفعالات بعدی و جریان زندگـیمان دارد.
اما هر چقدر هم که در مورد اهمـیت شکـست در زندگی دلیل و بــرهان بیـاوریم، در مواجهه با آن، آنقدر درگـیر ناراحتیهایـش هـستیم که بــه سختی میتوانیم منفعتی در آن ببینیم. وقتی تمام آن چیزی که از شکست میبینیم و درک میکنیم، درد و شکنجه اســت، غلبــه بــر شـکست بــرای رسیدن بــه اهداف و آرزوها دشـوار میشـود.
همه ما شکـستهای بسـیار بـدی را تجربــه کردهایم و میدانیم تا چه انـدازه دردنـاک و آزاردهـنده اســت و همه چیـز را تحـت تأثیـر قرار میدهـد. مطمئنا شکـست، ردپاهایـش را در زندگییمـان بــه جا گذاشـته ، و این بــه سـادگی ماندن اثـر یک زخـم عـمیق نبوده اســت.
معمولا التیام آثار شکسـتهایمان خیلی طول میکشـد، اما در آن مـیان، بــه فـهم و درک مهـمی میرسـیم، تقریبا همـان چـیزی که سـایر افراد هم بعد از شکسـت بــه آن پی میبــرند،این که راههـای زیادی بــرای غلـبــه بــر شکـست و رسیـدن بــه اهـدافمان وجود دارد. اما همـهی این راهها نیازمـند ایجاد یک تحول اسـاسـی در طرز فکـر هسـتند. لازم اســـت بــه زندگی با نگاه خاصـی بنـگرید و افکـارتان را در جـهت درسـتی هدایت کنیـد و بذر موفقـیت را بـکارید تا در آینـده محـصولـش را بــرداشـت کنیـد.
چگونه شـکسـت را، شکسـت دهیم؟!
۱. باور کنید که هیچچیز ارزشـمندی، آسـان بــه دست نمـیآید.
ما آدمها در دنیـای امروز دوسـت داریم فورا بــه نتـیجه بــرسـیم و راضـی شـویم؛ چیزهــایی را میخواهـیم و فورا هـم میخـواهیم! وقتـی میتوانـیم هر چیزی را که میطلـبیم بدون معـطلی بــه دسـت بیـاوریم، چرا باید صبــر کنیم؟ از فسـتفودها گرفتـه تا دسـترسـی بــه اینتـرنت پرسـرعت، باعـث شده ناشکیـبایی و عدم تحـمل ما بــرای هر چیـزی روز بــه روز بیـشتر شود، بنابـــراین عجیب نیـست که شکـست تا این انـدازه آزارمان دهد.
ما آنقدر بــه گرفـتن نتـایج فوری عـادت کردهایم که درک نمیکنـیم بــرای رسـیدن بــه هدفی قابـل توجه و چشـمگیر، تا چه حد کار و تلاش و پشـتکار لازم اســت. بــه مقـصد رسـیدن زمانبَر اســت، اما طـی این زمان و هـمانطور که مـسیر رسیدن بــه هدف را طی میکنـیم، شخـصیتمان ساخته میشود و بــه شناختهای جدید دست مییابیم، حتی شاید معنای عمیقتری در زندگیمان کشف کنیم.
۲. از آدمهای منفـیباف دوری کنید، زیرا آنها با تمام توانشـان آمادهی سرزنـش شـما هسـتند.
ذهن انسـان بــرای دور ماندن از درد و ناراحـتی، بیوقفـه کار میکـنـد و خسـتگیناپذیر اســت و در واقع هر کاری میکـنـد تا از هر نوع دردی در هر اندازهای که هست جلوگیـری کـنـد. بخشـی از رنج و عذاب شکـست، مربوط بــه افراد دیگری اســت که بــه شما میگوینـد: «من بــه تو میگویم که چنین اســت» یا «تو باید بــه حرف من گوش میدادی» و «وقتـی در اوج موفقیـت بودی، بــهتـرین کار این بود که کنار بکـشی».
منفیبافها همیشه با تمام توانشان در اطرافتان هستند تا از دید خودشان از شما انتقاد کنند. اما شما بــه آنها گوش ندهید. حرفها و غُر زدنهایشان را نشنیده بگیرید تا بتوانید بــه شکستتان بــه چشم یک تجربــهی ارزشمند نگاه کنید. سرتان گرم خودتان باشد و از تماس با این افراد دوری کنید. فقط این را بدانید که همیشه کسانی هستند که از شکستها و عدم موفقیت شما خوشحال شوند، اما دوستان واقعی هم دارید که پیروزیهایتان را جشن میگیرند و با تشویقهایشان بــه شما انگیزه میدهند تا بــه هدفهایتان بــرسید. بــهتر اســت روی تکنیکهای مثبت اندیشی بیشتر کار کنید.
باید راههایی غلبــه بــر شکست یاد بگیریم.
۳. موفقیت نشـانههایی دارد؛ در هر فراز و نشـیبی دنبال این نشـانهها بگـردید.
هرچند شکـست میتواند دشوار باشد، اما زمان خوبی بــرای جسـتوجوی نشانه هاســت، زیرا موفقیـت سرنخهـایی دارد. دنبالشـان بگردید تا پیدایشان کنید. در هر زمینـهای که تلاش میکنـید و هر هدفی که دارید، دنبال کسـانی بگردید که موفقیتهایشان، الگوی شـماســت. سپـس جستوجو کنید تا کلیدها را پیدا کنـید. این افراد موفق چه کردهاند؟ چقدر طول کشـیده اســت تا بــه مقـصدشان بـــرسند؟ چند بار شـکست خوردهاند؟
مردم معمولا باور نمیکنـند که بیشتر افراد موفق، بارها و بارها شکـست خوردهاند، اما قابل توجهترین وجه تمایزشـان این اســت که هرگز دسـت از تلاش بــر نداشـتهاند. این، بزرگترین تفاوت افراد موفـق با افراد نامـوفق اســت. موفقتـرینها، روحیـهی سرسـختی در تسـلیـمناپذیری و پشـتکار دارند.
۴. بــه شکست مانند یک فرصـت نگاه کنـید تا بــر ترسهایتان غلبــه کنید.
گاهی وقتها، شکسـت بــه خودی خود دلیل ترس افراد نیـست؛ بلکه این ترس از شکسـت اســت که آنها را از اقدام باز میدارد. غلبــه بــر شـکست، فرصتـی اســت تا ترسهایـتان را کنار بزنیـد؛ فرصـتی بــرای چـیره شدن بــر میل درونـی که میگـوید: فرار کن و در گوشـهای با خودت تنـها باش.
الگوی درد – لذت ، کاملا واقعـیت دارد. ما همیـشه بــرای اجتناب از ناراحتـی و درد، بیشـتر تلاش میکنـیم تا بــرای بــه دسـت آوردن خوشـی و لذت. اما اگر بتوانیم این درک و تمایل را تعـدیل کنـیم و بــرای رسیدن بــه اهداف خود بــر ترسهـایمان غلبـــه کنیم، یک دگرگـونی و تحول روی خواهد داد؛ یک احساس شگفـتانگیز و باورنکـردنی که نتیجهی این تغییـر بوده و تجربــهای اســت پرارزش که مسـیر رسیدن بــه اهـداف را بــرای تمـام عمر، هموار میکـنـد.
۵. از شکسـت بــه عنوان تجربــهای آموزنده اســـتفاده کنید.
شکسـت باید فرصـتی باشـد تا از اشتـباهاتمان درس بگیـریم و تجربــه کسـب کنیم. اگر بتوانیـم از این دانـش و تجربــه بــهره ببــریم، مهارت کسـب کنیم و رو بــه جلو حرکت کنیـم، اتفاقات شگـرفی روی خواهـند داد. ما از راههای مختلـفی میتوانیـم از شکسـتهایمـان درس بگیـریم، اما لازمهاش این اســت که بــه شکسـت و عدم پیـروزیمان بیطـرفانه و واقعبیـنانه بنـگریم؛ درسـت ماننـد کسـی که از بـیرون بــه ماجـرا نگاه میکـنـد.
نتیجه گیری
از خودتان بپرسـید چرا شکـست خوردید؟ کجای کارتان اشـتباه بود؟ چه اقدام متفاوت دیگری میتوانـستید انجام دهید؟ آیا ایراد از بــرنامهتان بوده اســت؟ آیا بــه این دلیل شکسـت خوردهاید که از مورد مهمـی غفلت کردهاید؟ آیا عادت بدی دارید که مـمکن اســت باعث شکـستتان شـده باشد؟ نگاهتان کاملا واقعبیتنانه باشـد تا از اتفاقی که افتـاده اســت درس بگیرید و از این عبـــرت و آگاهی بــرای ارتقای خـودتان و تلاش دوباره اســـتفاده کنید. مطمئن باشید تا زمانی که دسـت از کار و تلاش بــرنـدارید، میتوانیـد بــر شکـست غلـبــه کنـید و بــه آرمانتان بــرسـید.