ای یار ناسامان من از من چرا رنجیدهای از سعدی
ای یار ناسامان من از من چرا رنجیدهای؟
وی درد و ای درمان من از من چرا رنجیدهای؟
ای سرو خوش بالای من ای دلبر رعنای من
لعل لبت حلوای من از من چرا رنجیدهای؟
بنگر ز هجرت چون شدم سرگشته چون گردون شدم
وز ناوکت پرخون شدم از من چرا رنجیدهای؟
گر من بمیرم در غمت خونم بتا در گردنت
فردا بگیرم دامنت از من چرا رنجیدهای؟
من سعدی درگاه تو عاشق به روی ماه تو
هستیم نیکوخواه تو از من چرا رنجیدهای؟
سعدی
ای یار ناسامان من از من چرا رنجیده ای؟
مطالب پیشنهادی:
از هر چه میرود سخن دوست خوشتر است از حافظ
ای ساربان آهسته رو کارام جانم میرود از سعدی
شعر کوتاه عاشقانه برای همسر و عشق زندگی تان
از همراهی شما سپاسگزاریم. مجله اینترنتی چارگوشه